داستان

داستان
برچسب ها - داستان
قسمت چهارم

و زندگی از پیش چشمانم میگذرد

خلاصه داستان : در قسمت قبل خواندیم که یکی از اساتید مریم که از قضا دایی شوهر آینده‌اش نریمان بود، به او پیشنهاد داد برای اینکه بتواند ب دور از حواشی و هیاهو درسش را بخواند، مدتی در خانه‌ی خواهرش یعنی نریمان ساکن شود و این فرصتی بود برای شناخت بیشتر نریمان..
کد خبر: ۶۶۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۹/۱۵